جدول جو
جدول جو

معنی دنگه سر - جستجوی لغت در جدول جو

دنگه سر
محوطه ی که دنگ یا آسیاب و یا پایی در آن قرار گرفته است
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دَ هََ نِ سَ)
دهی است از دهستان دهشال بخش آستانه شهرستان لاهیجان. واقع در 24هزارگزی شمال خاوری آستانه. آب آن از حشمت رود از سفیدرود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(چَ گَ سَ)
دهی است از دهستان گردیان بخش سلماس شهرستان خوی. در 30 هزارگزی جنوب باختری سلماس و 4 هزارگزی جنوب راه ارابه رو شینطال واقع است. در دره واقع است و سردسیر وسالم است. 550 تن سکنه دارد. از رود خانه زولا مشروب میشود. محصولش غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(تَ سَ)
دهی از دهستان ژاوه رود است که در بخش رزاب شهرستان سنندج واقع است و 107 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(دَ سَ رَ)
دهی است از دهستان میانرود بخش مرکزی شهرستان ساری با 690 تن سکنه. آب آن از رود خانه نکا و راه آن اتومبیلرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(نِ سَ)
دهی است از دهستان فریم بخش مرکزی شهرستان ساری در 6 هزارگزی جنوب خاوری کهنه ده دشت با 170 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(گِ سَ)
دهی است جزء دهستان اسالم بخش مرکزی شهرستان طوالش با 1244 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(چَ نَسَ)
دهی است از دهستان تولم بخش مرکزی شهرستان فومن که در 10 هزارگزی شمال فومن و 3 هزارگزی شمال راه شوسۀ صومعه سرا به رشت واقع شده. جلگه و معتدل است. 238 تن سکنه دارد. از رود خانه گاز رودبار مشروب میشود. از محصولاتش برنج، توتون، سیگار و چای است. راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(لَمْ بَ سَ)
لمبه سر. لمبسر. لامسر. لنبسر. نام قلعتی مقرّ اسماعیلیان در رودبار قزوین. حمداﷲ مستوفی در ذکر رودبار گوید: رودبار ولایت است که شاهرود بر میانش گذرد و بدان باز میخوانند و در شمال قزوین بشش فرسنگی افتاده است و در آنجا قریب به پنجاه قلعۀ حصین مستحکم است و بهترین آن قلاع الموت و میمون دز و لنبسر بوده... (نزههالقلوب چ اروپا مقالۀ سوم ص 61). این قلعه را حسن صباح به سال 495 هجری قمری به دستیاری کیا بزرگ امید رودباری مستخلص ساخته بود و در لشکرکشی هلاکو برای قلع اسماعیلیان و منقاد ساختن رکن الدین خورشاه پس از یک سال مقاومت و به علت بروز وبا تسلیم شد و بقایای ویران آن هنوز برجاست. اینکه صاحبان فرهنگها لنبه سر را کوهی از مازندران دانسته و گفته اند که به منزلۀ سرگردکوه سمنان است یا نزدیک آن، بر اساسی نیست، چنانکه صاحب آنندراج آورده است در عبارت ذیل: لنبه سر، نام کوهی است از مازندران که به منزلۀ سرگردکوه است و مذکور شد که گرد (کوه) کوهی بود از ولایت دامغان که ملاحده در آنجا اجتماع داشتند و در طرف اعلای آن کوه برآمدگی بوده که به منزلۀ سر آن کوه تصور میشود و چون لنبه به معنی فربه و گرد و مدور آمده آن کلۀ کوه را لنبه سر میخواندند. لهذا پوربهای جامی در هجو کسی که عمارت بزرگ داشته، گفته است:
ای ملحدی که بر سر چون گردکوه تو
دستار شوخگین تو شد شکل لنبه سر.
(از آنندراج).
بکن گردکوه و دز لنبه سر
سرش زیر گردان تنش را زبر.
(از فرهنگ رشیدی)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
دهی است از دهستان زز و ماهرو بخش الیگودرز شهرستان بروجرد در 68هزارگزی جنوب غربی الیگودرز و 18هزارگزی جنوب شرقی راه ازنا به درود، در منطقۀ کوهستانی معتدل واقع و دارای 546 تن سکنه است. آبش از چشمه و قنات، و محصولش غلات و لبنیات، و شغل مردمش زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
محل اتراق گالشان و چوپانان، روی زمین
فرهنگ گویش مازندرانی
نام محلی در ناییج نور
فرهنگ گویش مازندرانی
خانه سرا، زمین مسکونی
فرهنگ گویش مازندرانی
روی دست، از روی دست، بر روی دست
فرهنگ گویش مازندرانی
نزدیک خانه، جلوی راه
فرهنگ گویش مازندرانی
سرپا
فرهنگ گویش مازندرانی
برای این، به خاطر این
فرهنگ گویش مازندرانی
نام مرتعی در لفور شهرستان سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
تنگه یی که به طور طبیعی ایجاد شده است و محل عبور حیوانات
فرهنگ گویش مازندرانی
گل گیاه کنگر که تیغ دار است
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان قره طغان بهشهر، از توابع دهستان میان دورود ساری، چکش چوبی که دنده های آهنی به آن وصل است و برنج را می کوبد
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع گنج افروز بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان گیل خواران قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع لفور سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
محل و جایگاه آسیاب، محل آبدنگ
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع لاویج نور
فرهنگ گویش مازندرانی
دوطرف، دوسر، در دیگ
فرهنگ گویش مازندرانی